برای دانشمندان دودهه طول کشید تا به یک راه حل دست پیدا کنند . آنان بیان کردند که اطلاعات ذخیره شده در یک سیاه چاله متناسب با سطح آن (دو بعد) نسبت به حجم آن (در سه بعد ) متناسب است . آنرا میتوانباگرانش کوانتومی جایی که سه بعد از فضا از یک جهان دو بعدی بدون گرانش بازسازی شود توضیح داد که بیشتر به هولوگرام شبیه بود . به طور کوتاه با شروع تئوری بیشترین نظریه ی گرانش کوانتومی از این طریق نشان داده کههولوگرافیک است . با استفاده از هولوگرافی ما میتوانیم از تبخیر سیاه چاله در جهان دو بعدی بدون گرانش تعریف کنیم . به این معنی که قوانین معمول مکانیک کوانتومی اعمال شود . این فرایند قطعی است ,همراه بانواقص کوچکی در پرتوها که تاریخ سیاه چاله را رمز گذاری میکنند . بنابراین هولوگرام به ما میگوید که اطلاعات در سیاه چاله ها از بین نرفته است ,اما ردیابی نواقص در استدلال های هاوکینگ به طرز شگفت انگیزی سخت بوده.
راه دیگری برای این کار وجود دارد که پرتو های هاوکینگ در زمینه ی جبرگرایی با سیاه چاله ها مشکل دارد . جبرگرایی به این معنی است که حالت جهان در هر زمان به طوری منحصر به فرد طریق دیگر حالت های آن در زمان های دیگر به دست می آید . این همان چیزی است که ما میتوانیم تکامل آنرا از طریق نجوم ریاضی و مکانیک کوانتوم ردیابی کنیم .
این به این معنی است که فقدان جبر ممکن است ناشی ازتطبیق دانستن عملکرد کوانتوم با نظریه گرانش انیشتین دانست که نوعی مشکل بزرگ و هدف نهایی برای فیزیکدانان است . سیاه چاله های فیزیک آزمونی را یرای هر تئوری گرانش کوانتومی را فراهم میکند . آن بایستی توضیح دهد که چه اتفاقی برای اطلاعاتی که پیشینه ی سیاه چال را ضبط میکنند می افتد .